اخبار فرش ماشینی

فرش و قالی سیستان

 

فرش سیستان :

مقدمه

اختلاف شرایط اقلیمی در مناطق مختلف ایران (کوهستان، دشت و دمن، کویر) عامل تأثیرات و تغییرات در شرایط زندگی است. این تغییرات به نوبه خود تأثیر فراوان در همه مسائل، آداب و رسوم، سنن و هنرهای دستی که بافت گلیم نیز یکی از آنهاست دارد. بهتر بگوییم یکی از عوامل تنوع و گوناگونی بافتهای ایران مختلف تهیه می شود. رختخواب پیچ (چادرشب)، خورجین و سجاده نمونه هایی از آنهاست.گلیم را می توان از د وجهت بررسی کرد: یکی از نظر بافت و دیگری از نظر نقش. بافت گلیم در ایران چندان گلیم را به طریق سوماک می بافند.

در بعضی نقاط، رنگ خاصی بیشتر استفاده می شد، یکی از علل اساسی آن امکان رشد گیاه رنگی مخصوص در آن سرزمین بوده است که برای تهیه آن رنگ مورد استفاده قرار می گرفت اما اکنونا مکان تهیه رنگها در بازار بیشتر شده است و تقریباً می توان گفت که رنگها در همه جا متنوع است.نقوش گلیم به دلیل تکنیک خاص بافت، بیشتر به صورت اشکال هندسی است، با وجود این محدودیت، آن چنان تنوع و قدرت هنری وسیعی دار دکه حتی در کتب هنری بین المللی دیده شده که دست بافت روستایی ایرانی (کسی که تحصیلی در زمینه فرم و رنگ ندارد) در مقایسه با کار هنری یک هنرمند (کسی که تحصیلو تجربه در زمینه هنر دارد) دارای ارزش هنری بیشتری است.نکته جالب توجه این است که، به دلیل امکانات و تسهیلات ارتباطی که به مرور زمان بین روستاها و شهرها ایجاد شده است، بافندگان، امکان برخورد و آشنایی با دست بافتهای یکدیگر را نیز پیدا کرده اند، این موضوع باعث می شو دکه هنگام بافت، نقوشی از مناطقی که گذر کرده اند به ذهنشان مانده باشد و یا شبیه آن نقوش را در گلیم خود بیاورند. برای مثال دیده شده است که نقشهایی شبیه به هم، هم در بافتهای آذربایجان و هم در کردستان و یا جاهای دیگر نزدیک به این نقاط بافته شده است.از آثار و نوشته های مورخان و جهانگردان پیداست که بافتن جزوا ولین هنرها و صنایع قبیله های پراکنده انسانها بوده است. می توان گفت بافتن پارچه و گلیم تقریباً ا زیک زمان رواج یافته است. حتی می توان گفت که انسان پیش از آنکه دست به ساختن خانه بزند، اقدام به بافتن کرده است. برای بافتن پارچه از الیاف ظریف تر و برای بافتن گلیم از الیاف ضخیم تر استفاده می شده است.در سال ۱۹۴۹ در سرزمین روسیه یک قطعه قالی به نام قالی (پازیریک) به حال انجماد، پیدا شد که مربوط به ۳۵۰ تا ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بوده است و به این ترتیب وجود قالی و گلیم در تمدنهای باستانی فلات ایران ثابت گردید. فرش یاد شده دارای ۳۶۰۰ گره متقارن در هر دسیمتر مربع می باشد. نقش آن قالی بیانگر این است که برای رسیدن به چنین مهارتی در قالی بافی لازم است که بافنده ا زیک سنت حداقل هزارساله برخوردار باشد. بدین ترتیب تاریخ پیدایش هنر گلیم بافی و قالی بافی در ایران حدوداً بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد تعیین شد. از آنجایی که گلیم زودتر از قالی بافته شده تاریخ گلیم بافی به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد عنوان شده، که تاریخ آغاز نساجی است و از وسایل بافتی که از بهشهر به دست آمده تاریخ آن متعلق به ۶۰۰ سال قبل از میلاد است و نشان می دهد که از موی بز و گوسفند استفاده می شده است، اما در مورد پارچه مشخص نیست ک هاز همین الیاف استفاده می کردند یا نه. در تپه های سیلک کاشان نمونه بافت پارچه متعلق به ۴۷۰۰ سال پیش به دست آمده است.در حال حاضر گلیم وسیله ای است که به عنوان زیرانداز و پرده در چادرها و محلهای عمومی نظیر قهوه خانه ها و نیز در تهیه لوازم زندگی و کار، مانند رختخواب بند (چادرشب)، سجاده، خورجین، جوال دیوارهای چادر، جل اسب، پشتی، سفره و … استفاده می شو دکه در این مقوله توضیح داده شده است.

ابزار گلیم بافی عبارتند از:

آیا میدانستید مجله نساجی کهن تنها مجله تخصصی فرش ماشینی و نساجی ایران است؟ نسخه پی دی اف آخرین مجلات از اینجا قابل دریافت است.

۱- دار: که کلاً به دو نوع افقی و عمودی تقسیم میشود.

۲- نخ چله: نخ چله معمولاً از پنبه با ضخامتهای متفاوت است، در بعضی از روستاها از پشم برا ینخ چله (تار) استفاده می کنند. شاید به علت سهولت دسترسی پشم و عدم دسترسی به پنبه در بعضی موارد استثنایی نیز از ابریشم استفاده می شود.
۳- پشم: پشم مراحل مختلف از چیدن، شستن، رشته شدن (ریسیدن) و رنگرزی را می گذراند و بعد از اتمام این مراحل به عنوان خامه شناخته می شود.
عملکردهای ضروری برای شروع بافت:
۱- رنگرزی: در شهرها متخصصان و در ایلات و عشایر خود بافندگان آن را انجام می دهند.
۲- چله کشی: سوار کردن نخ (تار) روی چهارچوب «دار» است.
۳- نقشه کشی: در شهرها و آموزشگاهها نقشه روی کاغذ مخصوص طرح می شود و از روی نقشه، طرح روی دار پیاده می شود، در ایلات و روستاها خود بافنده، طرح را ذهنی روی دار پیاده می کند.
لف: داریکی از مهم ترین وسایل کار گلیم بافان «دار» است که در بعضی مناطق کارگاه نیز نامیده می شود. دارهای گلیم بافی هر منطقه بنابر سنتها، عادات و مقتضیات آن منطقه هستند.عشایر به دلیل کوچ نشین بودن خود و از آنجا که الزام دارد تا ابازار گلیم را همراه با جابه جایی ایل و عشیره شان انتقال دهند، معمولاً از دارهای افقی که به راحتی قابل حمل بر پشت اسب و الاغ بوده و همچنین قابل استقرار در محل اسکان است استفاده می کنند، اما روستانشینان که در محل ثابتی زندگی می کنند به خاطر صرفه جویی در اشغال جا از دارهای عمودی بهره می گیرند.دار افقی:
این دار شامل چهارچوبی است که معمولاً در ایلات متداول است. هرگاه که تصمیم به بافت بگیرند (معمولاً در جایی که ساکن می شوند) چهار گوشه آن راب ا میخ به زمین می کوبند و موقع حرکت میخها کنده می شوند و دار قابل انتقال می گردد. حتی می توانند دو تیر بالایی و پایینی (بدون چهارچوبهای پهلویی) را روی زمین به چهار میخ بکوبند و چله کشی کنند.
دار عمودی:
این دار در جایی ثابت قرار دارد و به دلیل جلیگیری کمتر معمولاً در گوشه ای از فضای موجود قرار می گیرند. دار عمودی به سه نوع دار تقسیم بندی می شود:
۱- دار ثابت: در ساختمان این دار، محلی برای حرکت بافت نیست و بافنده خود، به وسیله نردبانهایی که به دو طرف دار بسته شده اند و به بالا می روند تغییر جا می دهد. دار ثابت از ابتدایی ترین انواع دار است. در این نوع دار گلیم به اندازه کادر داخلی دار بافته می شود.
۲- دار تبریزی: این نوع دار متداول ترین نوع دار عمودی است، در کار کرد نبا این دار بافنده تغییر جا نمی دهد دو چوب تحتانی (زیردار) و فوقانی سردار) دارد. سردار به وسیله پیچ و مهره قابل حرکت است. در موقع ضروری، دار شل می شود و پس از برگرداندن قسمت بافته شده به پشت، دوباره دار محکم می گردد. با این دار می توان دو برابر اندازه آن بافت. در حال حاضر این دارها با پیچ و مهره و به صورت آهنی ساخته می شون دکه اصولی تر است. دارهای کوچک را می توان تمام فلزی ساخت، اما دارهای بزرگ به دلیل سنگینی، اشکال حمل و نقل و همچنین کنترل ایست آن همچنان از چوب ساخته می شوند.
۳- دار گردان: در این نوع دار، نخ به سردار و زیر دار پیچیده می شود و از شروع بافت به تدریج از سردار باز و بافته می شود سپس به زیر دار بر می گردد. با این نوع دار می توان طول تارها، در نتیجه طول گلیم را به مقدار که می توان رساند، در این روش بافت، آنچه بافته شده است، به دلیل پیچیده بودن قابل رؤیت نیست و بعد از اتمام کار، بافته از دار باز می شود و قابل رؤیت است.
چله کشی:
در چوب بالایی (سردار) باش دکه بعد از بافتن در این سمت دار بتوان بافته را به پشت برگرداند.مهمترین مرحله قبل از بافت، چله کشی است بعد از برپا داشتن دار باید نکات ضروری و مهم را در چله کشی در نظر داشت. نخهای چله معمولاً از جنس پنبه و به رنگ سفید هستند. در بعضی مناطق از پشم و به ندرت از ابریشم استفاده می شود نخهای چله (تار) باید به موازات یکدیگر و با فاصله مشخص بر روی دار پیچیده شوند. نخهای پنبه ای معمولی ترین نوع نخ تار هستند که پیچیدگی (تاب) آن قدرت استقامت و کششی تار را زیاد می کند از مشخصات دیگر آن یکدست و یکنواخت بودن نخهای چله (کلفت و نازک نباشند) است.
الف: نحوه ی چله کشی:
قبل از اینکه چله کشی شروع شود ابتدا دو رشته(چند لا از نخهای تار)نخ به فواصل دلخواه و به موازات زیر دار و سر دار(حدودا به فاصله ۰ ۲ سانتیمتر)با میخ به بدنه دار کوبیده می شود.در اصطلاح چله کشی این دو رشته نخ را زهوار می نامند. یکی از این زهوارها بعدا برای شروع گلیم بافی و دیگری به منظور قرار دادن چوب میانی(هاف)و همچنین چوبک وجی برای جدا کردن نخهای رو از نخهای زیر مورد استفاده قرار می گیردبرای دقت و سرعت عمل در شمارش نخ تار ابتدا چوب سر دار را به واحد ده سانتیمتر:ده سانتیمتر تقسیم بندی می کنند و با ماژیک علامت گذاری می نمایند سپس اولین نخ را دور چوب زیر دار می پیچند و گره می زنند و سپس شروع به چله کشی می کنند به این ترتیب که نخ اول از روی سر دار می گذرد و از پشت و سپس زیر دار به جلو و جای اول بر می گردداین کار معمولا توسط دو نفر انجام می گردد یک نفر در پایین نزدیک چوب زیر دار می نشیند و دیگری مسلط به چوب دار می ایستد.نفر نشسته گلوله نخ را از روی نخ(زهوار اول )و زیر نخ (زهوار دوم)رد و به بالا پرتاب می کند. نفر ایستاده گلوله نخ را می گیرد و آن را به طور منظم در کنار نخ قبلی جا می کند و گلوله را از پشت به پایین می اندازد.این بار نفر نشسته بر عکس عمل می کند یعنی گلوله نخ را از زیر نخ اول و روی نخ دوم رد می کند.به همین ترتیبادامه می دهند و یکی در میان زیر و رو رد میکنند تا به تعداد مورد نظر نخ به دور تار پیچیده شود. به طور معمول هنگام بافت پودها کشیده میشوند و از پهنای گلیم کاسته میگردد.برای رفع این مشکل معمولا چند جفت تار بیشتر از اندازه مورد نظر کشیده میشود. سپس چند ردیف زنجیره از جنس نخ تار و چند ردیف گلیم ساده بافته میشود.دار به اندازه های دلخواه با چوب یا فلز درست میشودو در اندازه های کوچک با چوب بهتر از فلز است. اگر دار فلزی باشد هنگام شانه زدن آنچه بافته شده است می چرخد یا سر می خورد. به عبارتی دیگر کج می شود ولی با چوب نخهای چله قفل می شوند.بعد از چله کشی چوبی استوانه ای شکل ((هاف))را که دارای طولی معادل عرض اسمی(عرض کامل دستگاه بافندگی)دار گلیم بافی و قطری حدود سه سانتیمتر است به جای زهوار دوم قرار می دهند و زهوار طنابی ر ا حذف می کنند بعد از این عمل نوبت بستن کجو می رسد. کجو که گاهی با عنوان کجی یا کجوچو یا گردچو نیز از آن یاد میشود چوبی استوانه ای شکل و قطورتر از چوب هاف است. بستن کجو به بافندگان امکان سرعت عمل بیشتری را می دهد.نحوه بستن کجو بدین صورت است که مطابق شکل مقداری نخ انتخاب می کنند و یک سرآن را به سمت راست میلهء چوبی گره میزنند آنگاه بافنده ضمن آزاد گذاشتن مقداری نخ سر دیگر آن را از زیر چوب به پشت اولین تار زیر می برد و از روی چوب به جلو می آورد و از داخل حلقه تشکیل شده عبور می دهد و می کشد تا جایی که تار تحت کشش قرار می گیرد. به همین ترتیب بافنده کلیه تارهای زیر را جدا و ضمن عبور نخ از لا به لای آنها به سر دیگر نخ را به انتهای چوب کجو میبندد. در این مرحله بافندگانی که از مهارت و تجربهء کافی برخوردارند با انگشتان دست چپ خود طوری فاصله تارهای زیر کجو را تنظیم میکنند که در پایان کار تماما“ دارای فاصله ای یکسان با کجو خواهند بود .بعد از اتمام چله کشی و برای شروع بافت از لبه دوزی یا زنجیره زدن استفاده میشود. این کار الزامی نیست ولی انتهای نخهای چله که بعدا“ به صورت ریشه در می آید به نحو مطلوبی بسته می شود.شدن گلیم می گردد یا به عبارتی نمی گذار دکه بید از محدوده لبهء گلیم به داخل آن نفوذ کند.
مسائل مورد توجه در چله کشی:
کاملا“ رعایت شودزیرا این مسئله در تنظیم چله و گلیم بافی اهمیت فراوان دارد.عمل چله کشی باید کاملا“ در وسط و از دو طرف قرینه باشد.نخهای چله نباید شل و سفت کشیده شوند و تمام آنها هم نباید زیاد ه از حد سفت باشند که باعث قوس دادن به چوبها یا شکستگی آنها می شوند.سر دار و زیر دار باید کاملا“ موازی یکدیگر باشند.تغداد نخها در دو طرف(پشت و رو) حتما“ باید مساوی باشند.

نحوهء بافت:
سرش آویزان است از لا به لای تارهای گلیم عبور می دهد و شکل مورد نظر را بیان می کند.هر ردیف پود گذاری یک رج نامیده می شود و لازم است بر روی هر رج بافته شده دفتین زده شود تا درگیری تار و پود استحکام کافی به خود بگیرد.نکتهء دیگری که در حین بافت گلیم دارای اهمیت فوق العاده است این است که چنانچه قرار باشد،گلیم به شکل ساده یا راه راه بافته شود میتوان بافت را طبق انچه گفته شد تا پایان ادامه داد .ولی،از انجایی که گلیم های ایرانی به ندرت بدین گونه میباشند و معمولادارای نقوش سنتی یا اشکال نباتی یا حیوانی (به گونه ی هندسی)هستند ،بافندگان در صورتی که ناچار به استفاده از رنگهای مختلف در یک رج و در کنار همدیگر باشند در محل مورد نظر سر خامه(پرز) و خامه ی دیگری را که دارای رنگ دیگری است در کنار ان قرار و عمل بافت را ادامه می دهند ،ولی چنانچه تکرار بافت به صورت عمودی و جنب یکدیگر ا زده رج تجاوز کند ، حتما لازم است تا خامه های رنگینی که در کنار هم قرار می گیرند در یکدیگر زنجیره شوند .یا به اصتلاح در یکدیگر کلید شون دکه ان هم،چندین فرم متفاوت است .در غیر زنجیره کردن سوراخ هایی گلیم ایجاد می شود ک هاز کیفیت گلیم می کاهد.۱۱.عوامل ایجاد نقوش گلیم یا ریشه یابی نقوش گلیم)

عوامل جغرافیایی و طبیعت سرزمین ایران بیانگر این است که ادامه‌ی زندگی کشاورزی و دامداری جز با بارش منظم و به موقع طبیعت امکان‌پذیر نیست. نیاز به توافق عوامل طبیعت را می‌توان در نقوش ملاحظه کرد؛ نقوشی که از خطوط عمودی، افقی و مضرس یا به عبارت دیگر نقوش هندسی و خطوط زاویه‌دار تشکیل شده است.بخش از نقوش که در گلیم بافی ایران مورد استفاده قرار می گیرد. تدوام نقوش اساطیری است که ریشه از روزگارانی بسیار دور دارد وجود نگاره ها و طرحهایی از قبیل ترنج و درخت، لاله باز، لاله بسته، برگ مو، برگ خیار، و …. هر کدام نشانه ای از خواست باطنی بافندگان برای سرسبزی و خرمی محیط زیستشان است.حاشیه لوزی نشانه ای از حرکت آب در یک جوی باریک یا داخل حوضچه است. وجود نقش گل خورشیدی در گلیمها حکایتا ز برکت خورشید و زایندگی خاک می شو دکه نزد بافندگان روستایی قابل احترام است. نقش بوته جقه یا بوته ترمه که حالت درخت سرو خمیده را دارد و در عین حال سمبل نجات و زندگی در بافته های روستایی و عشایر است به دلیل سربلندی و استقامت یکی از نمادهای زندگی است.نکته حائز اهمیت این است که بوته جقه، به عنوان سمبل زندگی در طرحهای بیشتری اعم از قالی، گلیم و پارچه رسوخ کرده و در ارتباط با عواطف و حالات روحی بافنده به اشکال مختلفی متجلی شده است. مثلاً بوته جقه های پشت به هم نقش قهر و بوته های رو به هم نقش آشتی را دارند. در اندازه های متفاوت یکی از درون دیگری، نقش مادر و بچه را دارند.نقوش خوشه گندم، درختان افشان یا کاجها نیاز بافندگان به سرسبزی محیط و طول عمر است. گرچه این نقوش و بسیاری نقوش دیگر در همه گلیمها بافته می شوند ولی گلیمهای بافته شده در هر منطقه چه از نظر طرح و چه از نظر بافت و رنگ آمیزی، مختصات خاص منطقه خود را دارند.

قالی سیستان
زیراندازهای سیستانی را باید به سه نوع تقسیم کرد (از لحاظ مبنای تاریخی):
الف: نوع تاریخی یا کهن، که تا آغاز قرن چهاردهم.
هجری (بیستم میلادی) بافته شده است.
ب: نوع میانه، که از حدود اواخر قرن سیزدهم هجری (نوزدهم میلادی) بافته شده و هنوز هم بافته می‌شود.
ج: نوع نو، که هم اکنون بافته می‌شود.

رنگ‌های قالی سیستان:
سکاها به رنگ سرمه‌ای و فیروزه‌ای علاقه شدیدی داشتند. در سیستان امروز هم قالی‌هایی بافته می‌شود که نقشه آن اصیل و ویژه همین منطقه است و زمینه آنها سرمه‌ای است. در قالی پازیریک دومین رنگ غالب بعد از آبی، فیروزه‌ای است.
روی نمونه‌های چند قالی قدیم سیستانی که باقی مانده رنگ زرد نسبتاً ایجی است که یادآور شکوه گندمزاران وسیع و پربار سیستان کهن است که امروزه هم بخشی از آن باقی است.
سومین رنگ رایج در قالی پازیریک زرد است. دیگر رنگ مورد علاقه سکاها سرخ است و در قالی سیستانی مثل قالی‌های بسیاری از نواحی دیگر ایران، رایج است.

نقشه‌های قالی سیستان:
قالی اصیل و کهن سیستان دارای نقشه مشخصی نیست و این البته در قالی ایرانی ظاهراً چیز بعیدی است. قالی ایرانی اگرچه نقشه‌های معینی دارد بسیار متنوع است. نقش‌هایی است که صرفاً در متن دیده می‌شود و آنها را هرگز نمی‌توان در حاشیه دید مثل لچک، ترنج و … قالی کهن سیستان برخلاف این است. متن این قالی با همان نقوشی پرشده است که عیناً در حاشیه است.
در فرش پازیریک تفاوتی بین نقشهای متن و حاشیه نیست. گلهای درون متن همه تکرار یک نقش هستند که ممکن است عیناً در حاشیه نیز قرار گیرد. نقشهای حاشیه نیز تکراری هستند و قرار گرفتنشان در متن چندان بعید نیست و اینجاست که می‌توان گفت تنها یادگار اصیل فرش پازیریک را می‌توان در بافته‌های قدیم سیستان یافت.
قالی سیستانی کهن دارای مشخصه‌های عمومی زیر است:
۱) تار و پود: صرفاً پشم، تار، پشم سفید و کمتر قهوه‌ای و شتری، پودپشم رنگ شده گاه خودرنگ (قهوه‌ای، شتری، خاکستری و حنایی).
۲) گره: سکایی (ترکی یا متقارن)
۳) نوع رنگ: گیاهی و تقریباً پیرو الگوی عمومی رنگهای گیاهی ایران.
۴) نقشه که بر دو دسته است:
دسته اول: نقشه‌های سنتی شامل: خشتی، دو خشته، سه خشته، خشته‌خشته (ترنج ترنج).
کجاوه‌ای، گلدانی، درختی.
دسته دوم: نقشه‌هایی که رواج آنها در دوره‌ای میانه نشان از سابقه آنها دارد مانند جنگلی، گل قندانی، چپات اشتر، مددخانی، قاب‌قابی.
سیستانیان به گلیمک پهن علاقه زیادی دارند. گلیمک به بخش بی‌پرز قالی (اغلب در دو سر قالی) که معمولاً گلیم باف (در سیستان) و یا ساده باف نامیده می‌شود، اطلاق می‌گردد.

سیستانیان فراوان گلیم می‌بافتند. البته از آنجا که در قرن ما گلیم خواستار چندانی نداشته و از ارزش افتاده است، امروزه در سیستان منسوخ شده است.
گلیمک پهن باعث نگهداری و استحکام بیشتر قالی هم می‌شد و این نشانه از تجربه طولانی سیستانیان در تولید قالی دارد. دیگر پدیده‌ی قابل توجه در قالی کهن سیستان، تار (چله)های عاجی است. این نیز خود نشانه‌ی یک تجربه‌ی طولانی است که قومی برای تارفرش خود از یک رنگ مشخص کهع در عین حال زیباترین و فراوان‌ترین انواع پشم بومی است، استفاده کند.
این کار علاوه بر این که به قالی سیستان مشخصه‌ای زیبا می‌بخشید، باعص صرفه‌جویی هم بود زیرا دیگر احتیاجی به رنگ گردن پشم نبود و در عین حال نقش یک شناسنامه را داشت. دیگر ویژگی، تمایل یکنواخت گره‌های قالی سیستان به چپ است.قالی سیستان میانه:
حد فاصل نوع کهن و نوع جدید یا نو است که دارای ویژگیهای زیر می‌باشد:
تار: پشم با رنگ طبیعی، بیشتر سفید و گاهی شتری، خاکستری یا فلفلی.
پود: پشم رنگی نازک و کلفت (دو پرده) به ندرت نخ.
پرز: پشم.
رنگ: گیاهی به ندرت شیمیایی.
اندازه: حداکثر ۵۰۰*۱۴۵.
نوع گره: فارسی، به ندرت سکایی (ترکی).
نوع پشم: بسیار خوب از پشم گوسفندان محلی.
تعداد گره: حداکثر ۲۰۰۰ در دسی‌متر مربع و به ندرت بالاتر از این میزان.
گلیمک: اغلب رنگی و پهن، و به ندرت باریک و گاه پهن و دارای نقش و زنجیره‌ی درشت که تا۲۰سانتیمتر میرسد.
لوار: اغلب پشم، به ندرت موی بز.
نقشه: حدفاصل نقشه‌های کهن و نو است.
در این مرحله متن از حاشیه مشخص می‌شود و نقشه و نقشه‌های متن و حاشیه برخلاف دوره کهن یکی نیست و تفاوت آشکار دارد و با الگوهای قالی‌های دوره‌ی اسلامی ایران نطبیق می‌کند. این نقشه‌ها عبارتند از:
ترنج ترنج، سه ترنج (سه خشته)، سه ترنج، نیم ترنج.
دو ترنج(دوخشته)، سه ترنج تودرتو، انواع نقشهای تکراری مثل: گلدانی و قاب قابی (خانه خانه)، صورت بافی، جنگلی، لچک‌دار یا لچک ترنج، درختی، جانمازی، بازوبند، گل قندانی، ده مرده، سیه کار، گل نوروزی و شکارگاه.

قالی سیستانی نو

این قالی هم اکنون در اکثر روستاهای سیستان تقریباً پانصد روستا از هشتصد روستا بافته می‌شود، اما به شدت در حال تزلزل است. مهمترین و شاید تنها عامل اقتصادی است. این دسته از قالی‌ها نقشه‌های کهن را کاملاً فراموش کرده‌اند.
دیگر ویژگیهای قالی سیستانی نو عبارت است از:
تار: پشم، نخ
پود: پشم، نخ (دو پوده)
پرز پشم محلی، پشم کارخانه‌های خراسان.
رنگ: شیمیایی
نوع پشم محلی، بسیار خوب
نوع پشم خراسانی، متوسط، بد
اندازه: حداکثر: (۴۰۰ * ۱۳۵)
نوع گره: فارسی
تعداد گره: حداکثر ۲۰۰۰ در دسی‌متر مربع
گلیمک: باریک به ندرت رنگی
نوار: موی بز

قالی امروز سیستان:
مواد اولیه: فرش سیستان اکنوه دارای سه نوع ماده اولیه است.

الف) پشم که خود دو گونه است:
۱) پشم محلی گرفته از گوسفندان مشهور که اغلب پشم سفید و خوش جنسی دارد.
۲) پشم بازاری که اغلب محصول خراسان است و از بازار می‌خرند. جنس آن قابل مقایسه با پشم محلی نیست. قالی با این نوع پشم نیمی تمام پشم و نیمی با چله (شت) نخی بافته می‌شود. عمر فرشی که با چنین پشمی بافته شود یک سوم فرشی است که با پشم بومی بافته شده باشد.
ب) نخ:
محصول کارخانه‌های رسیندگی است و از مشهد به سیستان آورده می‌شود.
ج) مو:
در بازار زابل برای هر قالی در حدود نیم کیلو موی بز ریسیده فروخته می‌شود.
در قالی سیستان پود نخی در حال رواج است.
رنگرزی:
تا سال ۳۵-۱۳۳۰ رنگها به صورت گیاهی بوده ولی از سال ۱۳۴۵ به بعد از رنگ شیمیایی برای رنگرزی استفاده می‌کنند. در رنگرزی سنتی از چغک، گل گز، ناش (پوست انار) برگ تاک، پوست کالک، کونکار، رعفران، مشلگ (میوه چغک|)، نیل، پلمک، زمی مشکک، رودنگ (روناس) و به عنوان دندانه از زاک (زاج سفید) و شار (زاج سیاه، اکسیدآهن) استفاده می‌شد. احتمالاً در قدیم از پوست گردو و زردچوبه هم استفاده می‌شده است.

روش رنگرزی قدیم (سنتی):
سنگ ترش را درون دیگ‌های بزرگ می‌ریختند و بعد نخها را داخل دیگ می‌ریختند و از شار (زاج سیاه، اکسیدآهن) به عنوان دندانه برای ثبات رنگ استفاده می‌گردند. البته از شار به مقدار خیلی کم استفاده می‌کردند چون اگر برای زمان زیادی روی پشم بماند نسوج پشم را می‌سوزاند.

روش رنگرزی شیمیایی:
صرفاً از رنگ‌های شیمیایی و نیل تولید هندوستان یا آلمان استفاده می‌شود و رنگرز طبق فرمولی که یاد گرفته نخها را همراه با رنگ‌های شیمیایی (مثل آلیزارین) در خِم یعنی خم رنگرزی می‌ریزد تا بجوشد و رنگ جذب نخ شود پس از آن نخ‌ها را آویزان کرده تا آب آن بریزد و خشک شود.

الگوی تولید:
در سیستان دو الگوی مشخص تولید وجود دارد:
۱) در کارگاههای قالی‌بافی دولتی و شرکت‌های خصوصی.
۲) در خانه‌های روستایی.
نظام اول سرمایه‌گذاری شرکت‌های دولتی یا خصوصی است هر یک کارگاه یا کارگاههایی دارند و از تهران هدایت می‌شوند. مواد اولیه از تهران یا حتی خارج تهیه و به کارگاه فرستاده می‌شود. نقشه معمولاً کاشان و بندرت اصفهان یا مشهد و یا جای دیگری است. تمام تولید به تهران فرستاده می‌شود کارگران از بیمه و هرگونه خدمات دیگر بی‌بهره‌اند.
در خانه‌های روستایی مواد اولیه را با خود دارند از بازار می‌خرند. اگر خود داشته باشند پشم را می‌ریسند و بهرنگرزان شهری می‌دهند. آنگاه یک، دو و حداکثر سه زن یک قالی را که حداکثر پنج متر مساحت دارد، می‌بافند. اگر خود نداشته باشند از بازار می‌خرند. قالی روستایی، از بر، (بدون داشتن نقشه) و با نقشه‌های درشت و آسان بافته می‌شود.
رابطه یافته های سیستان با بافته های همسایگان آن
قالی سیستان هم به دلیل تاریخ طولانی خویش و هم به دلیل قرار گرفتن در مرکز جهان قدیم بی شک از قالی های همسایه تأثیر پذیرفته و در آنها تأثیر گذاشته است.رابطه با بلوچ ها
از میان اقوام همسایه، رابطه سیستان و بلوچستان به ویژه در این زمینه بسیار نزدیک است. زیرا در واقع قالی سیستان کم کم در قالی بلوچ تحلیل می رود. اکنون تنها مقداری از نقشها و رنگها این دو قالی را از هم جدا می کند.
وجوه مشترک قالی سیستان و بلوچ عبارتند از:
۱- فنون: اکنون فنون بافت هر دو منطقه یکی است. هر دو با گره فارسی بافته می شوند و تمایل گره به طور عمده به چپ است. قالی بومی یک پود دارد که معمولاً رنگی است. اگر چله باشد رنگ نشده است. دار بافندگی افقی است و با دست گره زده می شود و پود رد می شود.
۲- نقش مایه ها: تعداد نقش مایه های مشترک بین قالی بلوچی و سیستانی بسیار زیاد است. اما هر کدام چیزهایی دارند که دیگری ندارند. نقش چهره انسان مخصوص سیستانیان است و بلوچ ها اگر هم انسان را نقش مایه قرار می دهند به صورت آدمک در می آورند پا به ندرت آن هم با تمام اندام تصویر می کنند. بلوچها به چهره مرد می پردازند و سیستانیان به هر دو چهره و در مواردی تنها به چهره زن.
نام نقش مایه ها بین دو قوم متفاوت است اما شکل آنها یکی است یا بسیار به هم نزدیک است. نقش مایه هایی مثل آهو، بز، ستاره، چپات اشتر، درخت، گل، دودنی و … نرمش، تحرک و جابه جایی نقش مایه های سیستانی بیش از نقش مایه های بلوچی است.
۳- اندازه ها: قالی های بلوچی معمولاً کوچکتر از سیستانی یافته می شود. اکنون قالی (۳۰۰ * ۱۴۰) در سیستان بافته می شود، در حالیکه این اندازه در بلوچستان کوچکتر است. (بافته های بلوچستان به طور عمده قالیچه است). نزدیک می شوند سیستانیان در قدیم تا اوایل قرن چهاردهم هجری (بیستم میلادی) در تعدادی از نقشه های خود تمایزی بین متن و حاشیه نمی گذاشتند،در حالیکه بلوچها چنین چیزی ندارند. بلوچها هرگز مجلسی نمی بافته اند، در حالیکه سیستانیان مجلسی، به ویژه از خواجه حافظ بافته اند. نقشه کاخ (هوشنگ شاه؟)
ویژه سیستانیها و آن هم به شکلی است که هیچ مانندی با بافته های همدان ساروق و … (غرب ایران) ندارد.
۵- رنگها: در گذشته رنگ بافته های بلوچ بسیار تفاوت داشته است. هنوز در بافته های سیستانی رنگهای روشنی مثل: سفید، زرد، صورتی و شتری کم رنگ دیده می شود. در حالیکه رنگهای بلوچی همه تند است.
۶- ضمایم: منظور از ضمایم قسمتهای حاشیه ای و کم اهمیت تر قالی مثل گلیمک، ریشه لوار، پرداخت و … است. قالی سیستانی قدیم گلیمکهای پهنی داشت و هنوز هم گلیمک سیستانی پهن تر از بلوچی است. در ریشه تفاوت عمده ای دیده نمی شود.
لوار بافته های قدیم سیستان پشم بوده و امرونزه هم پشم و. هم موی بز به کار می رود. اما در بافته های بلوچ به طور عخمده موی بز به کار رفته است. قالی سیستان پرداخت ماهرانه تر بافت یکدست تر و سرکجی کمتری دارد.
رابطه با ترکمن ها
۱- فنون: تفاوت اساسی بین ترکمن ها و سیستانیها وجود ندارد، به ویژه امروزه که سیستانیها گره سکایی را فراموش کرده اند. دار هر د وافقی است. اما دار عمودی در هر دو به نسبت نفوذ می کند و پودگذاری شبیه به هم است.
۲- نقش مایه ها: تعداد نقش مایه های مشترک سیستانی ها و ترکمنها بسیار زیاد است به همین دلیل فقط چند نمونه را توضیح می دهیم.
الف) کجاوه: یکی از نقش مایه های رایج در قالی سیستان است. این نقش مایه را هم اقوام ترک شرقی و حتی ترک زبانان عرب مثل قفقازی ها تقلید کرده اند.
ب) کجک: این نقش مایه هاک ه در سیستان به شکلهای مختلف رایج استب یش از آن بین ترکمنها دیده می شود و با همان تنوع بلکه شدیدتر.
ج) چپات اشتر: در میان هر دو قوم فراوان به کار می رود. سیستانیان آن را جای پای شتر می دانند و ترکمنها آن را جای پای فیل شمرده اند.
د) دنده دندانه: تعدادی از نقش مایه هایی که بین ترکمنها رواج دار داین نقش است. در شرق ایران بیش از همه بین سیستانیها رواج دارد و به نظر می رسد که ترکمنها هم نام و هم نقش مایه را از سیستانیها اقتباس کرده اند.
ه) چرخ و فلک: نقش مایه ای که سیستانیها چرخ و فلک می نامند در بین ترکمنها چرخ پلک نام دارد.
۳) اندازه ها: در این زمینه هر دو قالی استقلال دارند و تحت تأثیر یکدیگر قرار نگرفته اند. جز اینکه به علت تقلید ترکمنها از حاشیه های مکرر قالی سیستان گاه عرض و طول قالی ترکمنی به شکلی خاص تحت تأثیر قرار گرفته است.
۴) نقشه ها: تنها بخش اندکی از نقشه های دو قالی بر هم منطبق است.
شدیدترین بین جانمازی ها یا سجاده ای های دو قوم است. به ویژه جانمازیهایی که نقش مایه اصلی آنها درخت است. نقشه های قدیم با قاب قابی و نیز ترنج ترنج آن کاملاً شبیه سیستانی است.
۵) رنگها: هرچه به گذشته برویم شباهت قالی های این دو قوم بیشتر می شود. مثلاً در رنگهای زرد، سفید، سبز، فیروزه ای و شتری کم رنگ.
۶) ضماعم: قالی های قدیم ترکمن از نظر داشتن گلیمک های پهن شبیه سیستانی هستند. تعداد زیاد حاشیه ها، لوار قالی و تار و پود نیز شبیه هم هستند. (یا لااقل در گذشته).
رابطه با کردها
بافته های کردهای خراسان به ویژه گلیم و سوزن دوزی هایشان سخت تحت تأثیر بافته های سیستان است. در خورجین ها و چنته ها کردی خراسان به طور رایج از نقش مایه های سیستانی مثل مهره استفاده می شود.
فرهنگ و اصطلاحات فرش سیستان:
آهو: نقشمایه ای به شکل ساده شده یا تزیین یافته آهو
ابروی عروس: نقشمایه ای به شکل کمان یا خط شکسته کوتاهی که خم یا گوشه آنبه بالا یا پایین است
ستاره ای یا پا مرغک یا مورچه: نقشمایه ای حاشیه ای به دو شکل:۱ :تکرار ضربدر ۲ :تکرار یک در میان مثلث و لوزی
اشتر یا شتر:نقشمایه ای به شکل ساده یا تزیین یافته شتر
بازوبند: نقشمایه ای به شکل ساده بازوبند و نقشی اصیل با حاشیه بسیار پهنلوزی:
برگ یا بلگک: نقشی شبیه برگ
برگ موز: نقشی شبیه برگ موز
بغل گل:بخشی از گل که برای پر کردن انتهای یک ردیف گل به کار میرود
بورک: نقشمایه ای به شکل دو ردیف مثلث با قاعده های موازی
به ندرت پروانه پا گربه ای چکشی؛شاخی:نقشی به شکل پروانه ای که د و قوچک در بالا و پایین آن قرار دارد
پای مرغ:نقشی شبیه پنجه مرغ که بیشتر در گل مددخانی و چپات اشتر به کار میرود
پره جلک:نقشی شبیه خاج
پره جلکی:حاشیه قالی و گلیم و سوزن دوزی به شکل تکرار سینه و سروگردن دو مرغ که از سینه و بر عکس هم به یکدیگر می چسبند
پس گوله:هاف:چوبی که با آن تارها را زیر و رو میکند
پنج شخلکی:نقشمایه ای به شکل مربع کوچک که ضلعهای آن از هر طرف کمی ادامه یافته و دو خط کوتاه دیگر نیز از وسط دو ضلع مقابل آن خارج میشود
پنجه:نقشی شبیه یک دست باز که در نقشه جانماز به کار میرود
پوتی:نقشی شبیه به گل با الگوی هشت ضلعی که چهار ضلع آن دندانه دار است
پوتی جلو:سر دار یا تیزی افقی بالای دار
پوتی عقب:زیر دار:تیزی افقی پایین دار قالی بافی (پوتین دومال)
جانماز: گلیم یا قالی یا پلاسی کوچک با نقش محرابی که روی آن نماز می خوانند
جانماز(محرابی):نقشه ای که در آن از نقش محراب استفاده میشود و در آن از درخت،منار،گنبد،گل و گیاه،پنجه و یا مدد خانی،چپات اشترو… استفاده میشود
جلک: دوک نخ ریسی چهار پر
جوال:کیسه بزرگی از گلیم ،گاه گلیم و قالی برای گذاشتن وسایل
جوک: نقشی به شکل تکرار دانه های زیر یکرنگ یا چند رنگ معادل دندانه
چار چنگه:نقشی به شکل دو قوچک به هم پیوسته
چار شخلکی:نقش یا حاشیه ای به شکل مربع که ضلعهای آن از هر طرف کمی ادامه یافته است حاشیه ای به صورت تکرار یک در میان یک لته ی عمودی و یک چادر شخلکی
چار غکی :حاشیه ای به شکل برگهای موربی که سرهای آنها دوبه دو به هم می چسبد
چپات اشتر:چپات مایگان قالی به شکل گل بزرگ هشت ضلعی با میان مایه شش ضلعی که به چهار قسمت تقسیم می شو دکه دو به دو با هم متقابل به راسند
چتر:نقشی شبیه به یک مرغک دو قلابی یا ساقه ای که یک سر آن دو شاخه ای کوتاه است
چراغ آویزی:نقش یک چراغ آویزدار یا پایه دار
چغک:درخت سیاه تومه ک هاز پوست و ریشه های آن رنگ دارچینی روشن تا قهوه ای سرخ فام به دست می آورند.


منبع : “مجله الکترونیکی ویستا”


چند خبر پیرامون این موضوع :

به گزارش ایرنا، اقتصاد و معیشت مردم سیستان و بلوچستان از دیرباز بر پایه کشاورزی، دامداری و صنایع دستی استوار بوده و به همین سبب مردم این دیار اغلب به صورت خودکفا زندگی می کردند.
زنان صبور و بردبار سیستانی و بلوچ با ذوقی سرشار هنرهای دستی قالی بافی، گلیم و پشتی بافی، سیاه دوزی، سکه و آیینه دوزی، سوزن دوزی، خامه دوزی، پریوار دوزی، حصیر و پرده و سیاه چادر بافی، سفالگری، جواهر سازی و آویز دیواری از نوع اسفند را از مادران خود فرا گرفته و آموخته خود را به کودکانشان انتقال می دهند.
قالی بافی یکی از صنایع مهم سیستان بشمار می رود و در اقتصاد جامعه اهمیت بسزایی دارد و بیشتر توسط عشایر منطقه بافته می شود، قالیچه سه متری و یک در دو متری، کناره قالی، خورجین و پشتی در ابعاد مختلف از جمله این هنر دستی منطقه است.
شروع قالیبافی در سیستان به دو هزارسال پیش بر می گردد که اقوام سکایی با مهاجرت از سیبری در دشت زرخیز سیستان ساکن شده و به کشاورزی پرداختند و بافندگی خود را همچنان حفظ کردند.
قوم سکایی در قرن پنجم ق.م. قالی و گلیم می بافتند و نمد تولید می کردند بطوریکه از گورهای آنان در شمال آلتایی واقع در سیبری، قالی، گلیم و نمد به دست آمده است.
در نوشته های اوایل دوره اسلامی، سیستان دارای بهترین بافته های ابریشمی و پشمی بوده است و شهرت بافته های سیستان در آغاز دوره اسلام نشان از سابقه طولانی و درخشان قالی بافی در منطقه دارد.
کشف ‘قالی پازیریک’ در سیبری نشان می دهد که این قالی توسط اقوام سکایی بافته شده است و به جرأت می توان گفت سکاها نخستین کسانی بودند که بافته هایی بسیار زیبا از خود به جای گذاشته اند.
سکاها با مهاجرت به سیستان هنر قالی بافی را نیز به این دیار منتقل کردند و زیباییهایی از آن به ارث گذاشتند که نسل های بعدی آنان تا به امروز بخوبی از آن نگهداری کرده و از نسلی به نسل دیگر تحویل دادند.
سیستانیها برای بافت قالی از رنگ طبیعی که خود به تهیه آن مبادرت می ورزند استفاده می کنند و تار و پود مورد نیاز آن را نیز از پشم گوسفندان خود تهیه می کنند.
به گفته یکی از کارشناسان فرش سیستان، برای رنگ کردن نخ های قالی در این منطقه از رنگ های طبیعی تیره، گرم یا خیلی روشن استفاده می شود و نقوش قالی ها نیز اغلب گیاهی، درخت زندگی، هندسی و حیواناتی مانند شتر و بز، پرندگان و نمادهای انسانی است.
‘حسین عرب’ گفت: بافت زیر اندازهای سیستانی به سه نوع قالی های ‘تاریخی، میانه و نو’ تقسیم می شود و اکنون فرش سیستان به سبب نوع طرح، رنگ، نقش، ابعاد و دوام در بازارهای داخلی و خارجی فروش فراوانی دارد.

طرح های قالی سیستان شبیه به نقش های ترکمن است و نقش های اصیلی چون بلوچی، مددخانی و فتح اللهی که در اکثر نقاط ایران نیز شناخته شده است، در استان های کرمان، خراسان و مازندران مشتری های قدیمی دارد.
طرح های قالی سیستان بدون داشتن طراح و نقاش، به صورت ذهنی از نسلی به نسلی دیگر منتقل شده اند و قالی بافان سیستانی به واسطه زندگی غیر ساکن از دارهای افقی استفاده می کردند ولی در حال حاضر دارهای آنان به عمودی تغییر یافته است.
به گزارش ایرنا، مدیر کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سیستان و بلوچستان گفت: اکنون همه شهرستان های استان دارای مرکز آموزش صنایع دستی هستند و علاقه مندان از جمله دانش آموزان، دانشجویان و عموم مردم در این کلاس ها آموزش می بینند.
‘حسنعلی شهرکی’ در گفت و گو با ایرنا افزود: بیشتر آموزش های صنایع دستی به بخش خصوصی واگذار شده و تاکنون در این زمینه پیشرفت قابل توجهی صورت گرفته است.
وی ادامه داد: عمده تولیدهای سنتی سیستان و بلوچستان به ویژه قالی بافی، سوزن دوزی، سکه دوزی، پریواردوزی، خامه دوزی، زیورآلات سنتی، سفال کلپورگان و حصیر بازارهای داخلی و حتی خارجی دارند.
رییس سازمان بازرگانی سیستان و بلوچستان نیز در این زمینه گفت: با توجه به اینکه فرش بافی در این استان بیشتر در سیستان متمرکز است اکثر کارگاه های تولیدی و شرکت های فرش دستباف و کارگاه های قالیبافی خانگی در این منطقه وجود دارد.
‘ایرج حسن پور’ افزود: به طور میانگین سالیانه حدود چهار هزار متر مربع فرش دستباف در سیستان و بلوچستان تولید و عرضه می شود.
وی ادامه داد: بیشتر این فرش ها براساس سفارشات شرکت سهامی فرش و شرکت تعاونی فرش، توسط قالیبافان بافته و برای فروش ارسال می شود.
وی اظهار داشت: ‘گلدانی، مددخانی، قاب قابی، چپات اشتر، محرمات و گل قندانی’ از طرح های اصیل قالی بافی در استان است.
رییس سازمان بازرگانی سیستان و بلوچستان گفت: همچنین از انواع بافت از جمله ‘گره ترکی و گره فارسی’ در استان برای بافت فرش استفاده می شود.
وی افزود: صنعت فرشبافی در سیستان و بلوچستان زمینه اشتغالزایی در حرفه های مختلفی مانند نخ ریس، رنگرز، چله کش، قالیباف، طراح و نقاش فرش، قالیشویی، بازاریاب و فروشنده را فراهم کرده است.
حسن پور گفت: با توجه به بافت و طرح منطقه و نقش فرش، ابعاد، رنگ فرش و استفاده از مواد اولیه قابل تغییر است.
وی خاطرنشان کرد: وزارت بازرگانی و به تبع آن سازمان بازرگانی سیستان و بلوچستان حمایت های فراوانی از فرش دستبافت کرده که برگزاری ۱۰۹ دوره آموزشی بافندگی به طور رایگان برای پنج هزار قالیباف فعال و غیر فعال استان از مهمترین آنها محسوب می شود.
حسن پور هدف از برگزاری این دوره ها را افزایش کیفیت و کمیت تولید فرش دستباف، تشویق قالیبافان روستایی، شهری و عشایری به تولید فرش های صادراتی و مورد سلیقه ی بازار، ارتقاء سطح اطلاعات قالیبافان در بهداشت فردی و کارگاهی و حقوق اجتماعی خود عنوان کرد.
وی تاکید کرد: تاکنون هزارو ۲۰۰ قالیباف در سیستان و بلوچستان تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار گرفتند و حدود شش میلیارد ریال تسهیلات به ۲۱۵ طرح در خصوص راه اندازی یا تجهیز کارگاه های متمرکز و غیر متمرکز فرش دستبافت، کارگاه های طرح و نقش فرش دستبافت و کارگاه های قالیبافی خانگی(تک بافی) پرداخت شده است.
حسن پور گفت: نبود بانک اطلاعاتی دقیق از طرح های اصیل سیستان و بلوچستان از مهمترین مشکلات فرآروی فرش دستباف استان است، این امر نیاز به تحقیقات گسترده ای دارد و اکنون بافت فرش با طرح های اصیل منطقه صورت نمی گیرد.
وی اضافه کرد: در استان مواد اولیه از جمله نخ و خامه تولید نمی شود و رنگرزی نیز وجود ندارد و لذا بافندگان برای تهیه مواد اولیه مرغوب دچار مشکل شده اند.
رییس سازمان بازرگانی سیستان و بلوچستان ادامه داد: شاید یکی از دلایل دوری بافندگان استان از این حرفه مشکل بودن تهیه این مواد به دلیل هزینه بر بودن آن است که موجب می شود دستمزدها برای قشر بافنده پایین بیاید.
حسن پور گفت: در زمینه بازاریابی، همایشی برای نخستین بار در استان در آبان ماه سال گذشته با حضور صاحب نظران مرکز ملی فرش ایران برگزار شده و همچنین بروشورها و لوح های فشرده با عنوان سلیقه یابی مصرف کنندگان کشورهایی مانند آمریکا، کانادا، آلمان، فرانسه، اتریش، کویت، لبنان، ایتالیا، بلژیک، روسیه، سوئیس، فنلاند، اسپانیا، انگلیس و ایرلند بین تولیدکنندگان فرش دستباف توزیع شد.
وی افزد: امیدواریم با برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های جدیدی که در زمینه فرش دستباف صورت می پذیرد این هنر در استان جایگاه اصلی خود را بیابد و راه به بازارهای جهانی باز کند.

اشتراک رایگان سالانه مجله کهن

جهت دریافت اشتراک رایگان سالانه مجله نساجی و فرش ماشینی کهن در فرم زیر ثبت نام کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
×