اخبار فرش ماشینی

بررسی سیر تحول و تاریخچه سبک (SALWAR KAMEEZ) هند

منیره صادقیان، نوید خالصی، نوشین صفی یاری- دانشگاه آزاد اسلامی، واحد یزد، دانشکده هنر، گروه طراحی پارچه و لباس، یزد

چکیده:    

در این مقاله سیر تحول و تاریخچه سبک سالوارکمیز هند مورد بررسی قرار گرفته است.

سالوار کمیز سبکی فارسی- عربی در گذشته بوده که مسلمانان از آن استفاده می کردند و از قرن ۱۹ تاکنون  به علت راحتی در پوشش وحرکت در تمام کشور هند بین مردم و بخصوص زنان مورد استقبال قرار گرفته است.

هدف این مقاله بازگشت مجدد این پوشش در تمام کشور است که منطقه جغرافیایی وملیت و فرهنگ خاصی مورد توجه قرار نگرفته است.

بررسی ویژگی های سبک سالوار کمیز و تآکید بر تاریخچه و پوشش مجدد آن با استفاده از رنگ های شاد از سویی نیازهای جامعه امروز را پاسخگو می باشد و از سوی دیگر یادآور سنت های ارزشمند شرقی است. این مقاله با روش جمع آوری اطلاعات براساس اسناد و مدارک موجود (کتابها، پایان نامه ها، اینترنت) انجام شده است.

آیا میدانستید مجله نساجی کهن تنها مجله تخصصی فرش ماشینی و نساجی ایران است؟ نسخه پی دی اف آخرین مجلات از اینجا قابل دریافت است.

مقدمه

پژوهش درباره پوشاک ادوار گذشته می تواند بخشهایی از ماهیت فرهنگی هر جامعه ای را مشخص سازد و ارزش و اهمیت  آن پوشاک را یاد آور گردد.

تاریخچه سبک سالوار کمیزیا قمیض به پوشش مسلمانان بر می گردد که اکنون در تمام هند رایج شده است. یاد آوری و بازگشت و نگه داری بخشی از تاریخ و فرهنگ جامعه هدف اصلی مقاله حاضر است.

در مورد ویژگی های لباس هند علی الخصوص سبک سالوار کمیز مطالعات زیادی صورت نگرفته است و اکثر منابع به زبان لاتین وجود دارند و بررسی آن جای کار بسیار دارد زیرا تا کنون به طور مجزا و خاص در مورد این موضوع مطالعاتی انجام نشده است. از آن جا که استقبال از این سبک در هند ریشه ای تاریخی و فرهنگی در این سرزمین دارد، ابتدا به اختصار سیر تحول، فرهنگ و هنر هند بیان گردیده است و سپس به بررسی ویژگی های خاص این سبک و مختصری از تاریخ تحول آن پرداخته شده است.

فرهنگ هند پس از ورود اسلام (اواخر قرن ۱۲)

گسترش فرهنگ هند را با حرکت رودخانه ای می توان مقایسه کرد که از کوههای هیمالیا سرچشمه گرفته، جنگلها و دشتها را پشت سر نهاده، از باغها و مزارع گذشته و به روستاها و شهرها رسیده باشد. این رودخانه که از به هم پیوستن انشعابات بسیاری تشکیل شده گرچه در مسیر خود به پیچ و خمهای فراوانی برخورده اما ماهیت خود را حفظ کرده است. فرهنگ هند نیز همان ترکیب وحدت و اختلاف و همان تداوم و تغییر را نشان می دهد. هند در طول تاریخ کهنش، تغییرات بسیاری را به خود دیده، بارها خود را با این تحولات تطبیق داده و بدون اینکه وحدت وجودیش گسیخته شود، عناصر متعددی را به خود جذب کرده است.

هند سرزمینی است با آب و هوا و چشم اندازهای متفاوت که نژادهای بسیاری در آن زندگی می کنند. مردم آن دارای مذهب گوناگون بوده و به زبانهای مختلف تکلم می کنند. با وجود این همه تنوع همه آنها بدون شک دارای رنگ و بوی هندی هستند. منبع این وحدت توصیف نشدنی است.

تأسیس حکومت اسلامی در پایان سده دوازدهم، نقطه عطفی در تاریخ فرهنگ هند است. به علت اختلافات ریشه ای بین مذهب هندو و اسلام، برخوردهای اولیه اجتناب ناپذیر بود. اما بلافاصله روند سازگاری نیز آغاز شد. تصوف که از نظر فلسفی نزدیک به وداتتا بود، برای این دو مذهب، نقطه تلاقی محسوب می شد. بسیاری از پادشاهان مسلمان در دهلی و در سلطان نشینهای محلی، از مروجان ادبیات و موسیقی هند بودند و در جشنهای هندوها شرکت می کردند.

پس از روی کارآمدن امپراتوری مغول (۱۵۲۶م)، گرایش به ائتلاف قوت گرفت. در زمان حکومت اکبر شاه (۱۵۵۶-۱۶۰۵) که پادشاهی زیرک و بردبار بود. فرهنگ ملی استواری بنا نهاده شد. سنتهای هندی و اسلامی بدون اینکه ماهیت خود را از دست بدهند، بر یکدیگر تأثیر عمیقی گذاشتند. معماری اسلامی در هند، در آغاز خشن و ساده بود. اما در مدتی کوتاه معماران از عناصر تزئینی معابد هندی که طرح درخت کنار را نیز شامل می شد، اقتباس کردند.

در مقابل، بسیاری از معابدی که در قرون وسطی در هند ساخته شدند، ویژگیهای هنر اسلامی را در خود دارند. از جمله گنبدها و طاقها و لوحه هایی که بر روی سنگ و مرمر کنده کاری شده اند. معماری هند، در زمان سلطنت شاه جهان (۱۶۲۷-۱۶۵۸) که دستور ساختن شاهکارهایی مانند مسجد کبود آگرا و تاج محل. «رویای مرمرین» را داد، به اوج خود رسید.

در نقاشی نیز ترکیبی از هر دو سنت دیده می شود. نقاشان دربار مغول، با الهام گرفتن از هنرمندان بزرگ ایرانی مانند بهزاد و دیگران، سبک جدیدی را در مینیاتور خلق کردند. نقاشان مکتب راجیوت با توجه به تلفیق تکنیک و ظرافت این سبک با روح مذهبی و زیباشناسی هند بود که توانستند سبک ویژه خود را ابداع کنند. امیر خسرو دهلوی، یکی از نوابغ بزرگ هند در قرون وسطی، شاعر و موسیقی دان و زبانشناس بود.

او آلات موسیقی متعددی را اختراع کرد که در موسیقی کلاسیک هند از آنها استفاده می شد. تجربیات شاعرانه او به پیدایش زبان اردو که یکی از زبانهای اصلی هند است، منجر شد.

امپراتوری مغول، در ربع اول قرن هیجدهم به سرعت به سوی انقراض رفت. در این زمان اروپاییان به هند راه یافته بودند. پرتغالیها، هلندیها، فرانسویان و بالاخره انگلیسی ها فاتحانه به هند قدم نهادند. در اواخر سده هیجده انگلیسیها کاملاً در هند مستقر بودند. آشنایی با آموزش انگلیسی و تبلیغ میسیونرهای مسیحی تأثیر بسیار عمیقی بر فرهنگ و حیات مذهبی هند گذاشت.

فرهنگ قرن بیستم هند با نبوغ بلند آوازۀ رابیندراثات تاگور یکی از بزرگترین شاعر فیلسوفان جهان رقم می خورد. بر هر بخشی از فعالیتهای هنری؛ شعر، موسیقی، نمایشنامه، رمان و داستان های کوتاه، حتی نقاشی، اثر شخصیت بزرگ تاگور محسوس است. او نخستین نویسندۀ غیرغربی بود که به دریافت جایزۀ نوبل در ادبیات نائل آمد. او دانشگاه بین المللی ویشوا- بهارات را بنیان نهاد و بسیاری از مقولات جدید آموزشی را به کار بست. تاگور بر یک نسل کامل از نویسندگان و هنرمندان تأثیر گذاشت. گاندی و تاگور بحث بنیان گذاران هند نوین هستند.

در ۱۵ اوت ۱۹۴۷، هند استقلال یافت، پس از کسب استقلال، در بیشتر زمینه های فرهنگی رشد چشمگیری داشته است. ادبیات خلاق هند در عالی ترین سطح و به چهارده زبان (با انگلیسی پانزده زبان)، عرضه شده است. ساتیا جیت رأی، یکی از بزرگترین کارگردانان بنام دنیاست. راوی شانکار و علی اکبرخان، در موسیقی کلاسیک؛ جامینی رای و م.ف. جین در نقاشی فقط تعداد انگشت شماری از جمع هنرمندان برجستۀ هند هستند که در دهه های اخیر به فرهنگ هند غنا بخشیدند.

مسئله ای که متفکران، هنرمندان و نویسندگان هند با آن روبرو هستند، این است که چگونه می توان ارزشهای پایدار سنت معنوی و زیباشناسی را که از آزمایش پنج هزار ساله سربلند بیرون آمده است. حفظ کرد و چگونه می توان این سنت را بار دیگر با مفاهیم عصر حاضر تقسیر کرد. (سلطان زاده.۱۳۷۸)

هنرهای درۀ سند (هند)

حدود ۴۰۰۰ سال ق.م اقوامی نیمه دوره گرد در هر دو سمت شرقی و غربی نجد ایران زندگی ده نشینی اختیار کردند. آنها که در مشرق ایارن یعنی در خاک هندوستان و به طور اخص در درۀ سند و ناحیۀ پنجاب، مستقر شدند در حدود ۳۰۰۰ ق.م به ساختن سفالینه های منقوش با تصاویر زُبده نمای (خلاصه و ساده شده) جانوران و نیز گوهنه خط صورتنگاشت ابتدایی دست یافتند و بتدریج میراث فرهنگی خود را در قسمت علیای رود سند و خطه بلوچستان گسترش دادند که طبعاً با گذشت زمان به شاخه هایی رویش یافت و مسلماً در مسیر یکی از این انشعابات بوده است که چهار مرکز عمدۀ تمدن باستانی هند با نامهای: موهنجودارو و هاراپا [که بزرگتر و محققاً دو پایتخت بوده اند] و لوتال و چانهودارو [بس کوچکتر] در آغاز هزارۀ دوم ق.م به وجود آمدند. در همان هزارۀ دوم ق.م فلزکاری با مس و مفرغ در میان ساکنان درۀ سند معمول شد و تمدنشان به پایۀ شهرنشینی پیشرفته ای اعتلا یافت و از حدود ۱۱۰۰ ق.م [تا ۷۵۰ ق.م] آهن نیز به کار گرفته شد.

آثار هنری مکشوف در درۀ سند به پنج گروه عمده تقسیم می شوند که عبارتند از: الف- سفالینه های منقوش ب- مهرهای مسطح چندضلعی ج- پیکره های سفالین کوچک اندام مردانه و سنمک ها از گل صورتگری د- مفرغینه ها هـ- پیکره های سنگی و نقش برجسته کاری. (مرزبان.۱۳۸۶ .۴۲)

نمونه ای از پوشاک مردان هند

در میان مردان او قوام مختلف هند بطور کلی پوشاک مهارجه ها بسیار زیبا و باشکوه است. کلاه ها، عمامه ها و بطور کلی سربندهایشان تمامی با جواهر و زینت آلات تزئین شده است. عمامه ها را فرم عمامه مسلمانان می بندند با این تفاوت که در گوشه سر دنباله آنرا گره می زنند و دنباله آن از کنار سر تا زیرگوش آویزان است و قسمت گره را با پویا آلات تزئینی دیگر مزیت می کنند. کلاه ها نیز اغلب با پر و مروارید تزئین می شود.

مهارجه ها اغلب ریش و سبیل دارند ولی تعدادی از آنان که بدون ریش می باشند اغلب سبیل های تابیده رو به بالا دارند کلاه های جنگی که در موزه کلکلته دیده می شود جملگی مزین به جواهر و زینت آلات می باشد.

لباس مهارجه ها بلند تا زیر زانو می باشد که بصورت یک کت گشاد و بلند و شلوار تنگ می باشد و همگی از گردن بند استفاده می کنند. (گوهریی. ۸۱)

برخی از لباس های زنان هند در قرن نوزدهم

پیشواز (Peshwaz)، به عنوان لباس زنانه که در حقیقت برگرفته از نوعی لباس مردانه بود. واتسون (Forbes Watson) در کتاب مستند خود در قرن نوزدهم دربارۀ بعضی از لباس های مردم هند می نویسد: «پیشواز، نام لباس مسلمانان است که تا مچ پا می رسد و معمولاً از جنس نخ با رنگ های مختلف است؛ قسمت بالای کمر شبیه جامه (Jama) و قسمت پایین کمر تا جایی که امکان داشته باشد چین دار است و قسمت پایین دامن آن با نوار و والان های طلایی و یا نقره ای تزیین می شود. قسمت بالاتنه نیز به روش های گوناگون آراسته می شود».

تیلک (Tilak)، در حقیقت نوعی پیشواز است که ترکیبی از نقوش و قسمت های مختلف با رنگ های گوناگون است. این لباس الوان، لباس مورد علاقۀ زنان مسلمان ناحیه بانی (Banni) از منطقه کوچ (Kutch) بوده است. این لباس همراه با شلوار پوشیده می شد و مدل یقه آن از نوع «یقه هفت» بوده است. (غرب هند، گجرات، اواخر قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم).

ابو (Abho)، نوعی پیشواز است که به صورت تدریجی از زیربغل تا پایین لباس باز و گشاد می شود. برخلاف پیشواز در قسمت جلو و از زیر گردن فاقد دکمه یا هرگونه نوار و سجاف برای بستن است. (غرب هند، گجرات، اواخر قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم).

کورتا (Kurta)، ترکیبی از پیشواز و ابو است. به این ترتیب که در ناحیه زیر یقه دارای سجاف و دکمه است که گاهی نیز از نوار و روبان استفاده می شود و معمولاً مانند ابو از زیر آستین تا پایین به تدریج گشاد می شود (شمال هند (احتمالاً) هیماچال پرادش، اوایل قرن بیستم).

شلوار کمیز (قمیص) (ShalwarKameez)، این مدل از لباس در حال حاضر بسیار رایج است و به خاطر راحتی، همه زنان هند از آن استفاه می کنند و از سه قسمت شلوار، کمیز و دوپتا یا شال تشکیل شده است. کمیز (قمیص)، تونیک بلند آستین داری است که تا زانو می رسد و معمولاً در قسمت پایین گشاد و دو طرف آن چاک دار است. شال یا دوپتا (Duptta) جزء لاینفک این نوع لباس است که معمولاً از جنس نخ یا ابریشم به ابعاد تقریبی ۱×۳ متر است. (شاکری.۱۳۷۸۴۷.)

انواع ساری

امروزه ساری بر دو نوع کلی می باشد.

پتی کت (قاگرا): دامنی از کمر تا زمین داشته که محکم در کمر بسته می شده و همراه با یک بلوز یا چولی که تیغه تنه بوده است.

سالوارکامیز: این لباس یکی از لباسهای مردمی در هند است و با پارچه های متنوع و الوان رواج دارد این لباس اگرچه بعد از به وجود آمدن ساری که اثرش به دوره ودیک بر می گردد از ساری به وجود آمده اما به عنوان یک لباس زیبا و راحت قابل احترام است. اساساً این لباس با ورود مسلمانان قواعدش وارد کشور هند شده و ابتدا در دربار رواج داشته و همراه با اشاعه اسلام در بین عموم مردم استفاده این لباس نیز عمومیت پیدا کرد.

مردان و زنان هر دو از این لباس استفاده می کردند و فرم های متنوعی از این لباس مرسوم می باشد این لباس هم در مناطق و مذاهب با انتخابهای گسترده در بافت و سبک پارچه رو به رو است. لباس کتانی توسط عموم مردم و لباس ابریشمی توسط قشر مرفه استفاده می شده است. سالوار هندی شبیه یک پیژامه است که فیت بدن است و در کمر با نخی محکم می شود و این شلوار به شکل مخروطی دوخته می شود.

کامیز که روی شلوار پوشیده می شود یک بلوز است که معمولی ترین نوع آن دارای آستین های بلند تا مچ دست می باشد و این بلوز در دو پهلو چاک دارد و یقه دو سانتی با ردیف دکمه ها در جلو لباس می باشد البته نوع آستین کوتاه و جلو بسته نیز رواج دارد بجای سالوار گاهی خانمها از چو دیدار هم استفاده می نمودند که از سالوار کمی تنگ تر بوده، این لباس معمولاً با دوپاتا، که یک پارچه مستطیلی از کتان بوده برای پوشیدگی سر و سینه ها استفاده می شده است. (Kamal.a.25-26)

تاریخچه سبک سالوار کمیز(shalwarkameez)

شلوار کمیز (که شلوار کمیض یا شلوار قمیض هم نامیده می شود) یک لباس سنتی است که هم زنان و هم مردان در آسیای جنوبی و قسمت هایی از آسیای مرکزی مخصوصاً در افغانستان و پاکستان آن را می پوشند. در هند و بنگلادش زنان آن را می پوشند. شلوار یا شلوار پیژامه ای گشاد تروزرز (Trousers=در انگلیسی به معنای شلوار) می باشد. پاچه ها در بالا گشاد هستند و در قوزک پا باریک می شوند.

کمیز یک لباس یا تونیک بلند است که یک یقه مدل غربی دارد. اما این اصطلاح امروزه بطوری ربطی به لباس زنانه با نام کورتاز (Kurtas) اطلاق می شود که بدون یقه و یا یقه ماندارینی دارد. درزهای کناره (که به چاک (Chaak) معروف است) وزیر خط کمر باز است که باعث می شود فردی که این لباس را می پوشد بتواند در آن براحتی حرکت کند. کلمه شلوار (Shawar) از کلمه فارسی ,تروزر (Trouser)Shaelvar می آید. شلوار درکمر توسط یک نخ کشی یا بند پلاستیکی در کمر جمع می شود شلوار می تواند گشاد و جادار یا باریک تر شود و یا حتی از پارچه ای که قبلاً به منظوری بریده شده دوخته شود. کمیض معمولاً صاف و ساده بریده می شوند در کمیض های قدیمی همانطور که در تصویر نشان داده شده است از برش های سنتی استفاده شده است. آستین کمیض های امروزی بیشتر به سبک اروپایی می باشد. سلیقه و ذوق خیاط نه تنها در برش کلی بلکه در شکل خط گردن و تزئین کمیض نشان داده می شود. نمونه های امروزی کمیض زنانه بسیار افتاده تر از نمونه های قدیمی می باشد. کمیض ممکن است با یک خط گردن عمیق بریده و با پارچه های شفاف دوخته شود یا بدون آستین یا با آستین افتاده طراحی شود. درزهای کناری کمیض ممکن است به ران و یا حتی خط کمر جدا شود و ممکن است با شلوار افتاده  پوشیده شود.

زمانیکه یک زن یک کمیض نیمه شفاف می پوشد (بیشتر برای میهمانی) یک چولی (Choli) یا یک زیرپوش زنانه کوتاه زیر آن می پوشد. وقتی زنان سلوار کمیض می پوشند، معمولاً یک روسری یا شال که دوپاتا (dupatta) نامیده می شود دور سر یا گردن می پوشند. برای زنان مسلمان، دوپاتا از چادر یا بورقه راحت تر می باشد.

برای زنان با مذهب سیک و هندو (مخصوصاً شمال هند جایی که سلوار کمیض محبوب تر می باشد) در حضور بزرگترها یا معبدسر را با دوپاتا می پوشانند. برای زنان دیگر دوپاتا صرفاً جنبه تزئینی دارد که روی یک شانه یا دور سینه و یا روی هرد و شانه پوشیده می شود. گاهی اوقات شلوار کمیض در بریتانیا و کانادا به «لباس پنجابی» معروف است.

در بریتانیا مخصوصاً در دو دهه گذشته این لباس از یک لباس مخصوص زنان مهاجر آسیای جنوبی اهل پنجاب به یک لباس اصلی و حتی مد روز تبدیل شده است. در هند این لباس در اصل برای شمال بود اما بعنوان یک جایگزین راحت تر برای ساری و همچنین لباسی که برای هر نوع بدنی مناسب است در کل کشور محبوب شده است.

با تغییر در پارچه، رنگ و میزان تزئین، سلوار کمیض می تواند رسمی، راحتی، پرزرق و برق یا ساده باشد که برای هر نوع بدنی مناسب است که باعث محبوبیت آن در کل کشور شده است. سلوار کمیض همچنین می تواند تناسب با هر آب و هوایی دوخته شود. پنتس (Pants) سلوار بعنوان سلوار در پنجابی معروف هستند: وسلوار یا شلوار در گوجاراتی (Gujarati). سلوار یا شلوار هندی و شلوار در اردو: شلوار قمیض این کلمه از زبان فارسی می آید: شلوار به معنی پنتس (Pants) می باشد. پیراهن، کمیض یا قمیض از (gqmis) قمیض عربی می آید. دو فریضه درباره منشأ لغت غربی وجود دارد:

قمیض عربی از کمیضیا (Camisia) در لاتین (که به معنی پیراهن (Shirt) می باشد گرفته شده است که آن هم از لغت هندی اروپایی (Kem) کم می آید (همان Cloak یعنی عبا)  Camisia در لاتین قرون وسطا از Kamisian یونانی گرفته شده که آن هم ریشه سامی مرکزی “gms” دارد که توسط (ugariticgms) جامه اوگارتیکی و (gamisshirt) عربی نشان داده می شود. در Yb که هر دوی آنها مربوط به فعل عربی جامه می باشد (محکم گرفتن (grip) با دست خود در چیزی را گرفتن)

لباس های بریده شده مثل کمیض سنتی در بسیاری از فرهنگ ها وجود دارد. براساس گفته درستی بر نهام از موزه پادشاهی آنتاریو «لباس بدون درز» که بصورت یک تکه در دستگاه های بافندگی با تار بافته می شد، در اوایل دوران رومی با پارچه های بافته شده در دستگاه های بافندگی عمودی که بسیار دقیق و بدون هدر دادن ذره ای از پارچه انجام می شد جایگزین شد.

لباس های نخی قرن دهم که در صحرای مصر به جا مانده بسیار شبیه کمیض سنتی یا جلباب امروزی بریده شده اند. حرف به حرف نویسی کلمه از زبانی به زبان دیگر از زبان پنجاب اغلب صدای هیس را در ابتدای Salwar/Shalwar مثل «S» ایجاد می کند. حرف به حرف نویسی از زبان اردو، لاندا، فارسی، پشتو، ترکی از «Sh» استفاده می کند. هر دو تلفظ در انگلیسی متداول یافت می شود. تلفظ سلوار در هند مرسوم است لغت (Kemeez) قمیض اغلب با یک H تلفظ می شود مثل Khameez.

این مدل از لباس در حال حاضر بسیار رایج است و به خاطر راحتی، مردم وبخصوص  زنان هند از آن استفاده می کنند و از سه قسمت؛ شلوار، کمیز، دوپتا تشکیل شده است. شالوار این کلمه از زبان فارسی ، کمیز نیز کلمه ای عربی می باشد شالوار ، شلواری گشاد که با طناب کشی در کمر جمع شده و در مچ پا باریک می شود. کمیز شومیز یا پیراهن بلند آستین داری است که تا زانو می رسد و معمولاً در قسمت پایین گشاد و دو طرف آن چاک دار است. شال یا دوپتا جزء لاینفک این نوع لباس است که معمولاً از جنس نخ یا ابریشم به ابعاد تقریبی ۱×۳ متر است.

شال یا (دوپاتا یا Dupatta)

از صحاب سنتی تا روسری امروزی، دوپاتا (Dupatta) مسیر طولانی را طی کرده است تنها جادوی این جامه جذاب است که حسن ختام آن لباس های هندی و مدهای غربی می شود.

زمانیکه دوپاتا با سلوار کمیض پوشیده می شود، تا پایین در جلو و پشت کشیده می شود که در لایه های منظم فقط روی یکشانه سنجاق زده شده است. گاهی اوقات انتهاهای داخلی روی شانه دیگر گره زده می شود و به شکل لباس راهبان می شود،در غیر این صورت معمولاً جلو و پشت را می پوشاند. هم چنین هر دو انتها بطرف جلو آویزان می شود و هر دو سینه را میپوشاند یا یک انتها بدور گردن می پیچد و به طرف همان شانه انداخته می شود.

این تنوعات در سبک فقط با سلوار- کمیض امتحان می شود. زمانیکه اورنی با گاگرا چولی (ghagracholi) پوشیده شود یک سر آن در بند کمر گاگرا (دامن بلند) تامی خورد. آن به اطراف حلقه می خورد و در جلو با تاهای زیبا خاتمه می یابد. انتهای آن روی سینه و تا پایین شانه می آید یا از روی سر به شانه دیگر انداخته می شود. زنان راجستانی (Rajasthani) مرکز دوپاتا را روی سرشان قرار می دهند و دوسر آویزان بیرونی از زیر بازو به داخل آورده و به گردن (در لباس) تازده می شود. این دوپاتا که روی یک دامن کوتاه پوشیده می شود در جنوب هند به نیمه ساری (half sari) معروف است و در آزام (Assam) به چادر (Chaddar) مشهود می باشد.

مشخص نیست اجداد ما از چه زمانی از شرم و حیاتی خودآگاه شدند. شواهد باستان شناسی تمدن موهنجادارو (Mohenjadaro) و هاراپان (harappan) هیچ نشانی از پوشش بالاتنه به ما نمی دهد. هر چند بنظر می رسد هندوهایی وداسه پوشش داشته اند. یک زیر جامه نی وی(nivil) یک لباس (Vasas) و یک رولباسی (adhivasa) که احتمالاً یک شنل دوپاتا یا چادار امروزی بوده است. قسمت بالایی بدن هم زن و هم مرد با یک adhivasa یک روسری بزرگ بلند سبک پوشیده می شده است. این می تواند یک مد جذاب باشد که یکنواختی پوشاک را از بین می برد. یک سلوار کمیض نخی یا ابریشمی زمانیکه با یک دوپاتای شدیداً تزئین شده و یا پولک دوزی و نواردوزی شده زیبا پوشیده شود، بسیار ساده و شیک بنظر می اید. تنها با تغییر دوپاتا یا روش پوشیدن آن ابعاد جدیدی به پوشاک اضافه می شود.

آن به دور گردن و با شلوار جین پوشیده می شود. گاهی اوقات می تواند بعنوان سارونگ (Sarong) دامن کوتاهی که مردان و زنان در مالزی و دیگر جزیره های اقیانوس آرام می پوشند) یا عمامه از قابلیت دوپاتا استفاده کرد. همانطور که این پوشش نام های مختلفی از قبیل دوپاتا- اورنی و چادار دارد. این پوشش سر یا شانه در گوجارات چوناری (Chunari) نامیده می شود. چوناری اصطلاحی است که برای کار رنگ آمیزی و گره زدن مردم در گوجارات و راجاستان که معطف است استفاده می شود.

لباس هندی

اهمیت سبک سالوار کمیز

 این لباس که در زمان عثمانی  بسیاری از مناطق ترکی ایرانی از آن استفاده می کردند بعد از حمله مغول به ایران در بین مغولها محبوبیت خاصی پیدا کرد بعد از این که امپراتوری مغول شروع به حملات و تهاجمات به امپراتوری دهلی کرد باعث شد که این لباس در سراسر منطقه هند رایج شود این سبک لباس که در اصل ریشه در فرهنگ مسلمانان وفارسی زبان ها دارد و اکنون کمتر کسی در ایران از آن استفاده می کند. عدم تمایل و نپوشیدن این لباس توسط فارسی زبانان باعث فراموش شدن قسمتی از فرهنگ پوشش فارسی و دستخوش تغییرات در آن می شود. برای جلوگیری از این کار باید این سبک لباس را مورد بررسی قرار داد و تمایلاتی برای استفاده از آن به وجود آورد.

نتیجه گیری

بررسی ویژگی های سبک سالوار کمیز و تآکید بر نکات مشترک آن با کارکرد مورد انتظار از پوشاک تونیک می تواند مبنای طراحی تونیک هایی گردد که علاوه بر رفع نیاز جامعه امروز موجب حفظ این میراث فرهنگی گردد.

همچنین توجه بیشتر به تاریخچه ی سالوار (شلوار)که به پوشاک فارسی زبانها بر می گردد می تواند ما را به استفاده از این شلوار در منزل با همان اصول راحتی سوق دهد.

با توجه به اینکه یقه ی  این پیراهن ها (کمیز) اصولاً ایستاده یا یقه هفت دارای سجاف و دکمه است می توان علاوه بر استفاده از این یقه ها در طراحی پوشاک تونیک برای  طراحی مانتو های جلو بسته نیز استفاده نمود.

رجوع به ارزش های غنی و درخشان گذشته در کنار توجه به نیازهای امروز جامعه بدون شک موجب تنوع و جذابیت هر چه بیشتر در طراحی و تمایل مجدد از این پوشش خواهد بود و از طرفی احیای سنت ها و حفظ میراث فرهنگی را در پی خواهد داشت در این راستا پیشنهاد می شود از دستاوردهای سبک هایی مانند (سالوار کامیز) در تولید انواع پوشاک استفاده گردد.

منابع

۱. مرزبان، پرویز، ۱۳۸۶خلاصه تاریخ هنر، چاپ هفدهم، تهران: انتشارات علمی وفرهنگی
۲. گوهریی، زهرا، لباس شبه قاره هند (هندوستان، پاکستان)۲۵۳۶شمسی، راهنما دکتر ثقه الاسلامی
۳. شاکری،نزهت، لباس مسلمانان در شبه قاره هند، بهمن،کتاب ماه هنر
۴. سلطان زاده، شهناز، ترجمه ویشنوات، ناراوان، نشریه اطلاعات ۱۳۷۸
منابع اینترنتی:
۵. www.en.wikipedia.org/wiki/shalwar-kameez.2september2013
۶. www.easyPersian.com/Persian-dictinary/shalwar kameez.june.20013
۷. www.indiaprofile.com/fashion/dupatta.htm.29july.20013

منبع : شماره ۲۳ مجله کهن

تلفن اشتراک : ۷۷۲۴۵۷۸۰-۰۲۱

اشتراک رایگان سالانه مجله کهن

جهت دریافت اشتراک رایگان سالانه مجله نساجی و فرش ماشینی کهن در فرم زیر ثبت نام کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
×